۱۳۹۴ آبان ۱۴, پنجشنبه

مرگ به شیوه اسکیمو ها




ژان مالوری فرانسوی متخصص فرهنگ اسکیموها کتابی دارد به نام اخرین پادشاهان توله (توله منطقه ای است در شمال گرینلند) ژان در سالهای 1950 در منطقه توله زندگی کرده است و این بخش از کتاب به نظرم قابل تامل است.

تقریبا تا همین ده سال پیش بود که اسکیمو های کانادا سالخوردگان خود را در یخبندان بر روی تکه ای یخ در هنگام شکارترک میکردند. این راه حل در شرایط سخت و کمبود مایحتاج ،ضروری بود و با توافق طرفین در کوچ های طولانی صورت میگرفت. در پایان زمستان اسکیموها از محل های سکونت که دچار قحطی میشد فرار میکردند. آنها چهل و هشت ساعت بدون غذا و استراحت کوچ میکردند. مساله این بود که هر چه سریعتر به دیگرانی بپیوندند که غذا داشتند و میتوانستند آنها را سهیم کنند. تصویر غم انگیزی بود دو تا سه سگ (به ندرت بیش از این تعداد میشد) که یک سورتمه فرسوده را میکشیدند کوچ آغاز میشد. (اسکیمو های منطقه توله صد سال پیش آنقدر فقیر بودند که توانائی داشتن چند ین سگ را نداشتند) پدر و پسر در جلو حرکت میکردند، زن و دختر در عقب. تنها سالمند ترین فرد خانواده، معمولا مرد، چون زنها عمرشان کوتاه بود، در سورتمه مینشست. او میداند که سر بار است و به آرامی و در سکوت لیز میخورد و سورتمه را ترک میکند. هیچ کس به عقب به دنبال او نگاه نمیکند، در حالیکه سورتمه مصمم دور تر  و دور تر میشود، مرد با خودش میگوید" من روزگارم به سر آمده، شما به راه ادامه دهید، عجله کنید تا به دیگرانی برسید که مایلند غذایشان را با شما تقسیم کنند، تا شما هم چیزی بخورید". سر انجام سورتمه به نقطه ای در افق تبدیل میشود، مرد در  آرامش کامل، در انتظار مرگ مینشیند و به ارامی در اثر سرما میمیرد. پدر خود انتخاب کرده است چه زمانی باید بمیرد.  
De sidste Konger i Thule

Jean Malaurie
صفحه 64

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر