۱۳۹۴ آذر ۲۱, شنبه

جنوب گرینلند

جلسه سراسری در جنوب گرینلند

از 8 تا 11 دسامبر نشست سراسری مرکزی که در آن کار میکنم در جنوب گرینلند برگزار شد، فرصتی شد تا درک بهتری از جغرافیای این بزرگترین جزیره دنیا به دست بیاورم. برای درک بهتر مسیر رفت و برگشت به همراه نقشه توضیح داده میشود.
مسیر رفت: ایلی لوسات ـ کانگه لوسوات
کانگه لو سوات ـ نار سا سواک
برگشت:
نارساسواک ـ نووک
نووک ـ بامیوت
بامیوت ـ سیسیمیوت
سیسیمیوت ـ آسیات
آسیات ـ ایلی لوسات
در راه رفت با دو تن از همکارانم  در فرودگاه کانگه لو سوات همرا شدم که در هواپیما به من پیشنهاد کرد که در کنار پنجره بنشینم تا بهتر بتوانم گرینلند را از هوا ببینم. تمامی مسیر از بالای سرزمین های مرکزی میگذشت که سراسر از برف و یخ پوشیده است. تنها زمانی که به نارسا سواک نزدیک شدیم آثاری از زندگی نمایان شد. مناطق مرکزی گرینلند خالی از سکنه است و امکان زندگی در آنجا نیست. این سرزمین تنها از راه هوا و دریا شهر های خود را به یکدیگر متصل کرده است. در واقع بزرگترین مشکلی که به نظر من وجود دارد عدم امکان مسافرت از راه زمینی است که همین مساله هر شهر و شهرکی را به جزیره ای مستقل تبدیل کرده است که با دنیای بیرون تنها از طریق وسایل ارتباط جمعی ارتباط دارد. هزینه سنگین مسافرت از راه هوا امکان مسافرت به شهر های مختلف را برای مردم دشوار کرده است. هواپیما های دو موتوره ملخی و هلی کوپتر وسائل نقلیه ای هستند که برای مسافرت مورد استفاده قرار میگیرند. در نشستی که داشتیم این امکان پیش آمد تا با دیگر همکارانم از نزدیک آشنا شوم. هتلی که در آن اقامت داشتیم یک مجموعه ساختمانی قدیمی بود که قبلا متعلق به ارتش آمریکا بوده است. تفاوتی که از روز اول نظر مرا جلب کرد طلوع خورشید در این شهر بود. در ایلی لو سات مدتی است که دیگر خورشید طلوع نمیکند و تنها روشنائی غیر مستقیم آن در ساعاتی از روز به چشم میخورد ولی در جنوب گرینلند خورشید تقریبا سه ساعت در آسمان نمایان میشد، مساله ای که نشانگر اختلاف طول و عرض جغرافیائی در این بزرگترین جزیره دنیا دارد. در روز آخر به دیدن یک روستای کوچک رفتیم که از راه پرورش گوسفند امرار معاش میکنند. در این روستا خانه ای ساخته شده  است که با نسخه اصلی خانه "اریک سرخ " یکی است. اریک سرخ در سالهای پایانی هزاره اول از ایسلند رانده شد و با قایقس به گرینلند رسید. او را کاشف گرینلند می نامند. او یک وایکینگ نروژی بود که به دلیل جنایت از ایسلند رانده شد و به طور اتفاقی به گرین لند رسید. "اریک به دنبال کشتن کسانی به ایسلند تبعید شده‌است. در ایسلند همسایه‌اش تورگِست از او پارویش را قرض می‌گیرد ولی آن را بازپس نمی‌دهد. به‌ناچار اریک آن را از تورگست می‌دزدد. پس از دزدی در راه بازگشت با دو پسر تورگست درگیر می‌شود و آنها را می‌کشد. در دومین بزه اریک به خونخواهی کشته شدن برده‌اش کسی را کشته بود. اینچنین او را از ایسلند هم بیرون راندند و او اینچنین با پیروانش بر کشتی نشستند و نزدیک به پانصد مایل (۸۰۴٫۶۷۲ کیلومتر) به سوی باختر ایسلند راند."(به نقل از ویکی پدیا)در جنوب گرینلند امکان کاشت سیب زمینی و پرورش گاو و گوسفند نیز وجود دارد. یکی از همکارانم توضیح داد که تنها در این منطقه درخت وجود دارد و جنگل ویژه ای وجود دارد که انواع نادر درختهای منطقه سرد سیر را در آن کاشته اند و به شکلی موزه ژنتیک این گیاهان است.


نامه شهر ها با حروف لاتین
Ilulissa, Kangerlussuaq, Narsarsuaq, Nuuk, Paamiut, Sisimiut,Aasiaat,  






 خانه باز سازی شده اریک سرخ




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر