افسانه ها و متل ها در هر فرهنگی ،بیان کننده جهان بینی مردمی است که آن فرهنگ را ساخته اند و در سیر تاریخ هر نسلی آنرا تکمیل کرده است. کتابی را میخوانم به نام " حماسه ها و قصه ها از گرینلند(Myter og Sagn fra Grønland) که هر از چند گاهی بعضی از این قصه ها را برای آشنائی دیگران با فرهنگ اسکیمو ها ترجمه میکنم و در این وبلاگ منتشر میکنم. امیدوارم که مفید باشد.
اولین انسانها
در روز گاری خیلی خیلی دور، زمانی بود که همه آدمها در
آسمان زندگی میکردند و مرگ برایشان نبود.اما مردی از آنجا سقوط کرد و دخترش را هم
را با خود به زمین کشاند. فرزندان آنها زاد و ولد بسیاری کردند و به زودی در سراسر
زمین پخش شدند. تا اینکه زلزله مهیبی آمد و شکافهای عظیمی در زمین ایجاد کرد که
باعث شد انسانهای زیادی در آنها سقوط کردند، موجودات زیر زمینی ادامه نسل آنها
هستند که به آنها "اینگرسویت"[1] غول، میگویند. سرزمین آنها مرموز و حیرت انگیز است. تنها کسانی که با اسرار
نهانی رابطه دارند میتوانند به آنجا بروند. وقتی در کناره ساحل، دقیقا جائی که
دریا و زمین به هم میرسند، وارد دنیای زیرزمینی میشوید ، با دنیای جدیدی روبرو
میشوید که شبیه آن را ندیده اید. غول ها در آنجا زندگی میکنند. آنها دقیقا
شبیه کسانی هستند که روی زمین زندگی میکنند، با این تفاوت که دماغ ندارند. آنها در خانه هائی زندگی
میکنند که مثل خانه های انسانها ساخته شده است و مثل انسانها به شکار میروند و مثل
انسانها زندگی میکنند. کسی که با جادوگری آشنا نیست نباید به آنها نزدیک شود، چرا
که خیلی زود فراموش میکند که به خانه برگردد و هرگز به روی زمین باز نمی گردد. تنها برهمنهای[2] کبیر به دیدار غول ها میروند و از
آنها به عنوان دستیار استفاده میکنند. آنها قایاق رانهای[3] ماهری هستند و زمانی که روی زمین هوا توفانی میشود ازبرهمنان محافطت میکنند و به
آنها شکار های خود را میدهند.
تمامی "گرینلندی های شرقی" فرزندان چند
خانواده محدود هستند، چرا که زمانی که تعداد انسانها بیش از اندازه زیاد شد و زمین
دیگر گنجایش انسانها را نداشت، یکمرتبه دریا طغیان کرد و همه زمینها زیر آب رفتند،
تنها قله های بلند در بالای امواج قرار گرفتند و بسیار ناهموار بودند که کسی
نمیتوانست از آنها بالا برود. اما در خلیج بزرگ "آنگماگسالیک"[4] کوه بزرگی
وجود داشت، "غورور سوئیت"[5]، که قله آن
صاف بود، جائی که انسانها به آنجا پناه بردند و در آنجا چادر زدند. آنها تنها
کسانی بودند که از غرق شدن خود را نجات دادند. تمام گرینلندی های شرقی نوادگان
آنها هستند. آنها کسانی هستند که باور دارند که دوباره روزی همه جا زیر آب خواهد
رفت، ولی حتی برهمن های کبیر هم نمیدانند چه وقت این اتفاق خواهد افتاد.
سالمندان گفته اند که روزی تمامی آب شیرین خشک خواهد شد و همگی از تشنگی خواهیم
مرد. این همه آن چیزی است که در باره زمین و اولین انسانهائی که از آسمان آمدند
میدانیم. گفته میشود که پس از مرگ خیلی از آدمها به آسمان باز میگردند. وقتی شفق قطبی در فضا جولان میدهد، در واقع روح مردگانند که با جمجمه ها توپ بازی می کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر